تاریخچه ی ذهن من

It's my history

اگر #انسان‌ها تا ابد زندگی می‌کردند، اگر پیر نمی‌شدند، اگر بدون مردن، همیشه سالم در این جهان زندگی می‌کردند، خیال می‌کنی هرگز به خود زحمت فکرکردن به چیزهایی را می‌دادند که الان ذهن شان را مشغول کرده؟ منظورم این است که ما دربارهٔ همه چیز فکر می‌کنیم، تقریباً همه چیز، #فلسفه، #روان‌شناسی، #منطق، #دین، #ادبیات 


فکر می‌کنم اگر چیزی به نام «#مرگ» وجود نداشت، افکار پیچیده اینچنینی هرگز به وجود نمی‌آمد… انسانها باید به طور جدی، به #معنی زنده بودنشان و اینک اینجا بودنشان فکر کنند، چون می‌دانند که روزی خواهند مرد. درست است؟ اگر قرار بود برای همیشه زنده بمانیم، چه کسی به معنای زنده بودن فکر می‌کرد؟ چه اهمیتی داشت؟ یا حتی اگر برای کسی اهمیتی داشت، احتمالاً فقط فکر می‌کردند: «خوب کلی وقت دارم، بعداً بهش فکر می‌کنم.» … ولی ما نمی‌توانیم تا بعد صبر کنیم … باید همین لحظه به آن فکر کنیم … هیچ‌کس نمی‌داند قرار است چه اتفاقی بیفتد … 


ما #مرگ را برای رشد کردن لازم داریم … مرگ، این موجود عظیم و نورانی است که هر چه بزرگ‌تر و نورانی‌تر باشد، ما را دیوانه‌وارتر مشتاق فکر کردن دربارهٔ چیزها می‌کند.


#هاروکی_موراکامی

#سرگذشت_پرنده_کوکیسر

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.